خاطره برتر هفته 11مسابقه روستا شناسی
نام این مکان حمام روستای ساقدر می باشد. خاطره از این مکان زیاد هست. نمی
دانم از کجا شرع کنم و چه بگویم/ از همان شروع کار این حمام می گویم: یادم
میاد در ساقدر یک حمام عمومی در قسمت پایین روستا قرار دشت که بوسیله
گرمای آتش روشن و گرم می شد. و داخل آن خیلی وحشتناک بود . و حدود ده پله
داشت به سمت پایین که الان که تعریف می کنم ، انگار هنوز ترس آن مکان در
نوع خودش جالب و فراموش نشدنی هست. تا اینکه پس از سالیان زیادی بالاخره
گفتند : قرار است یک خانم خیّر پولی را برای ساخت یک حمام در ساقدر هزینه
کند. و از آنجا که می بایست نیروی کار آن برای ساخت ؛ از بین خود اهالی
تامین می شد لذا همانند گمار گله این موضوع را نیز چرخشی تعیین کردند که
مردم همه ناچار بودند بر اساس آمار خانواده ؛ نیروی کار به آنجا بفرستند و
یادم میاد چند روزی نوبت من شد و با سایر افراد می رفتیم و از محل ((
روزوردر )) سنگ می آوردیم. در یکی از این روزها آقای رضا شاد فرزند دکتر
شاد ( خدا عمر با عزت به او بدهد ) همراه ما بود و آنقدر از خاطرات زمان
جبهه و جنگ و جوکهای مربوط آنزمان تعریف کرد که از شدت خنده انگار که
وضویمان باطل شد. یادش بخیر .....
با تمام تلخ و شیرینهای آن ؛ کار ساخت حمام به اتمام رسید و سرانجام در
یک روز خاص ؛ عده ای ساک به دست از بیرجند آمدند و در حضور همان خانم که
بانی این کار خیر شده بود حمام را افتتاح کردند ، همانند افتتاح های الان
که با رمان و قیچی هست. در شروع کار مردم خیلی خوشحال بودند و استقبال خوبی
نیز از این مکان بعمل می آمد. حتی به نظر می رسید که بعضی افراد بصورت
روزانه سله های معروف آنزمان که قرمز رنگ بود را به دست می گرفتند و نمی
گذاشتند که کف حمام خشک شود. ولی به مرور زمان ؛ دلایلی دست به دست هم
داد تا این مکان که با پول بیت المال و عرق جبین مردم روستا ساخته شده است،
به مکانی بلااستفاده و دکوری تبدیل شود و از آن بعنوان آثار تاریخی روستا
یاد ببرند
نویسنده :علی گرامی.